خودپنداره تصوری است که از خودمان داریم. تصویری درونی شده از ویژگیهای ظاهری، شخصیتی، خلقی و توانمندیهایمان که با مولفههای دیگری مانند عزتنفس ارتباط نزدیکی دارد. بخش مهمی از خودپنداره ما در ارتباط با دیگران و محیط و در واقع از بازخوردهایی که آنها در مورد ما و عملکردمان میدهند، تشکیل میشود. هر یک از ما تصوری از خود داریم، خود پنداره ما در حال حاضر، که خودِ واقعی نامیده میشود و یک خودِ آرمانی که تصویری است از آنچه میخواهیم باشیم. خودپنداره ما و تاثیری که بر عزتنفس، تحولیافتگی من و عملکردمان دارد، همچنین فاصله میان خودواقعی و خودآرمانی میتواند منجر به بهزیستی (در صورتی که خودپنداره مثبت و متعادل باشد) یا ناسازگاریهای روانی و کارکردی (در صورتی که خودپنداره منفی و نامتعادل باشد) ما شود.
پیرز و هریس در 1969، جهت سنجش خودپنداره کودکان و نوجوانان، مقیاس خودپنداره خود را طراحی کردند. یک پرسشنامه خودسنجی شامل 80 سوال که نگرش و احساسات فرد نسبت به خودش را میسنجد. در این مقیاس خودپنداره میتواند به جای عزتنفس به کار رود و میتوان به شکل فردی یا گروهی اجرا کرد. سوالات هم در جهت مثبت و هم در جهت منفی نمرهگذاری میشود و آزمودنیها به صورت «بله» یا «خیر» یا «گاهی» به سوالات پاسخ میدهند. این مقیاس شامل شش مولفه به شرح زیر است:
رفتار، وضعیت مدرسه و وضعیت شناختی و ذهنی، ظاهر و ویژگی فیزیکی، اضطراب، جامعه پسندی(محبوبیت) و شادی و رضایتمندی.
گروه سنی مناسب پاسخگویی به این تست، کودکان و نوجوانان 7 تا 18 ساله میباشند در تحقیقات داخلی مختلف، این آزمون در کودکان مقطع اول ابتدایی به بالا و نوجوانان و همچنین با هر وضعیت جسمی(برای مثال نابینایان) اجرا شده است و میتواند برای تشخیص و تفسیرهای کلینیکی و همینطور استفاده در حوزههای تربیتی بسیار کمککننده باشد.